ORezaO

ساخت وبلاگ
زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا / چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایازهی ماه، زهی ماه، زهی بادۀ همراه / که جان را و جهان را بیاراست خدایافتادیم، فتادیم بدان‌سان که نخیزیم / ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایانه دامی‌ست، نه زنجیر، همه بسته چراییم؟ / چه بند است؟ چه زنجیر؟ که برپاست خدایاز عکسِ رخِ آن یار در این گلشن و گلزار / به هر سو مَه و خورشید و ثریّاست خدایا.( غزلیّات مولوی ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 22:54

زندگی جنگ است جانا بهرِ جنگ آماده شو / نیست هنگامِ تأمّل، بی‌درنگ آماده شوهمچو شیرِ سخت‌دندان یا عقابِ تیزچنگ / تا مرادِ خویش را آری به چنگ آماده شوعلم یکتا گوهر است و کاهلی کامِ نهنگ / تا بری این گوهر از کامِ نهنگ آماده شو.( ملک‌الشعرا بهار ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 22:54

روان شد لشکرِ آبان به طرفِ جویبار اندر / نهاده سیمگون‌رایت به کتفِ کوهسار اندرچو بر بستان کفن پوشید برفِ تندبار اندر / درختِ سرو بر تن کرد رختِ سوگوار اندردرختان لرز لرزان در میانِ جویبار اندر / به پایِ هر درختی برگ‌ها گشته نثار اندربه باغ آیند زاغان شامگاهان صد هزار اندر / در افکنده به ابرِ تیره بانگِ غار غار اندربدین معنی یکی بنگر به احوالِ دیار اندر / در افتاده به چنگِ دشمنانی دیوسار اندرتو گوئی مرگ بگشاده به ایرانشهر بار اندر / به جانِ کشور افتاده گروهی گرگ‌وار اندردریغا کشورِ ایران بدین احوالِ زار اندر / دریغا آن دلیری‌ها به چندین روزگار اندرچه شد رستم که هر ساعت به دشتِ کارزار اندر / گرامی جان سپر کردی به پیشِ شهریار اندر؟ببین زی داریوش آن خسروِ با اقتدار اندر / به نقشِ بیستونش بین و آن والاشعار اندربه بیم است از دروغی، چون به شهری گرگِ هار اندر / بخواهد کز دروغ ایران بماند بر کنار اندرکنون گر بیند ایران را بدیت ایّامِ تار اندر / چکد خونابه‌اش از مژّگانِ اشکبار اندرشده گوئی به ایرانشهر با عزّ و فخار اندر / تبارِ اهرمن چیره به یزدانی‌تبار اندرز بی‌برگی در افتاده به حالِ احتضار اندر / جهان‌خواران به گِردِ او چو جوقی لاشخوار اندر.( ملک‌الشعرا بهار ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 22:54

تو حالِ دلم پرسی، من در رخِ تو حیران / خواهم که سخن گویم، آواز برون ناید

گفتی که شدی رسوا، سهل است، به یک بوسه / بربند دهانم را تا راز برون ناید

.

( امیرخسرو دهلوی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 69 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1402 ساعت: 18:32

پای تویی، دست تویی، هستیِ هر هست تویی / بلبلِ سرمست تویی، جانبِ گلزار بیاای ز نظر گشته نهان، ای همه را جان و جهان / بارِ دگر رقص‌کنان بی‌دل و دستار بیاروشنیِ روز تویی، شادیِ غم‌سوز تویی / ماهِ شب‌افروز تویی، ابرِ شکربار بیاای دلِ آواره بیا، وی جگرِ پاره بیا / ور رهِ در بسته بوَد از رهِ دیوار بیا.( غزلیّات مولوی ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:06

نغزی و خوبی و فَرَش، آتشِ تیزِ نظرش / پرسشِ همچون شکرش، کرد گرفتار مرادستگه و پیشه تو را، دانش و اندیشه تو را / شیر تو را، بیشه تو را، آهویِ تاتار مراای دلِ قلّاش، مکن، فتنه و پرخاش مکن / شهره مکن، فاش مکن، بر سرِ بازار مرا.( غزلیّات مولوی ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:06

بخش‌هایی از قصیده ملک‌الشعرا بهار در سال 1313 به مناسبت جشنی که رضاشاه برای هزارمین سال تصنیف شاهنامۀ فردوسی برپا کرد.آنچه کوروش کرد و دارا، وآنچه زردشتِ مهین / زنده گشت از همّتِ فردوسیِ سِحرآفرینتازه گشت از طبعِ حکمت‌زایِ فردوسی به دهر / آنچه کردند آن بزرگان در جهان از داد و دینباستانی‌نامه کافشاندندش اندر خاک و گِل / تازیان در سیصد و پنجاه سال از جهل و کین،آفتابِ طبعِ فردوسی به سیّ و پنج سال / تازه از گِل برکشیدش چون شکفته یاسمینشد درفش کاویانی باز برپا تا کشید / این سوارِ پارسی رخشِ فصاحت زیرِ زینخود به کامِ خویش و گنجِ خویش کرد این شاهکار / نه کسش فرمود هان و نه کسش فرمود هینگرچه خورد از گنجِ خویش و بر نخورد از رنجِ خویش / لیک ماند از خویش گنجی بی‌عدیل و بی‌قرینآنچه گفت اندر اوستا زردهشت و آنچه کرد / اردشیر بابکان تا یزدگردِ بآفرین،زنده کرد آن جمله فردوسی به الفاظِ دری / اینْت کرداری شگرف و اینْت گفتاری متینای مبارک اوستاد، ای شاعرِ والانژاد / ای سخن‌هایت به سویِ راستی حبلی متین،با تو بد کردند و قدرِ خدمتت نشناختند / آزمندانِ بخیل و تاج‌دارانِ ضنین.( ملک‌الشعرا بهار ).در بیت یازدهم : ضنین : تنگ‌نظر، خسیس ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:06